فرار از دایره راحتی

فرار از دایره راحتی

مدت زمان تقریبی مطالعه: ۷ دقیقه

 

فرار از دایره راحتی

حتما از این جمله‌های انگیزه‌بخش زیاد دیدی که می‌گه پا شو و یه کار عجیبی بکن – کاری که معمولا نمی‌کنی – اما واقعیت اینه که شکستن روزمرگی کار پرزحمتیه.

در واقع پژوهش‌های علمی زیادی در این‌باره وجود داره که چرا بیرون زدن از دایرهٔ راحتی اینقدر برای ما سخته، و چرا خوبه که این کار رو بکنیم. با کمی درک بهتر و چند تغییر کوچک، می‌شه از دایرهٔ راحتی خارج شد و کارهای بزرگ کرد.

خیلی مهمه که آدم مرزهای دایرهٔ راحتیش رو دورتر ببره، و وقتی که آدم این کار رو بکنه، اتفاق بزرگیه. اما «دایرهٔ راحتی» دقیقا چیه؟ چرا ما با روزمرگی راحتیم، اما وقتی با چیزهای جدید و جالب برخورد می‌کنیم خیلی سریع معذب می‌شیم؟ و در آخر، بیرون زدن از دایرهٔ راحتی برای ما چه نفعی داره، و چطور این کار رو بکنیم؟ لیست بلندی شد، ولی جواب دادن به این سوال‌ها کار سختی نیست.

شناختن «دایرهٔ راحتی» و چرا ترک کردن اون سخته

 

ساده بگم، دایرهٔ راحتی یک فضای رفتاریه که توی اون فعالیت‌ها و رفتارهای آدم وارد یک روزمرگی و الگویی می‌شه که از ریسک و فشار و اضطراب کم می‌کنه. وضعیتی که به آدم امنیت روانی می‌ده. نفعش برای آدم مشخصه: رضایت مستمر، اضطراب کم، و کاهش فشار.

مفهوم دایره راحتی از یک آزمایش کلاسیک روانشناسی در اومده. در ۱۹۰۸ دو روانشناس به نام رابرت یرکس و جان دادسونتوضیح دادن که شرایط راحتی نسبی، یک سطح عملکرد با ثبات ایجاد می‌کنه. اما برای به اوج رسوندن عملکرد، باید در وضعیتاضطراب نسبی باشیم – موقعیتی که سطح فشار کمی بالاتر از اندازه عادی باشه. به این موقعیت، فضای «اضطراب بهینه» می‌گن که درست از بیرون دایرهٔ راحتی ما شروع می‌شه. البته اگر اضطراب بالا بره، استرس ما بیشتر از اون می‌شه که بتونیم خروجی خوبی داشته باشیم و در نتیجه عملکرد آدم افت می‌کنه.

مفهوم اضطراب بهینه اصلا چیز جدیدی نیست. هرکسی که به خودش فشار آورده باشه تا کاری رو به انجام برسونه یا به جایی برسه، می‌دونه که وقتی به خودت فشار بیاری به نتایج درخشانی می‌رسی. با این حال زیاد فشار آوردن هم نتیجه منفی به بار میاره، و سختی دادن به خودت اساسا کار جالبی نیست. ما ذاتا تمایل داریم که به وضعیت راحتی و اضطراب خنثی برگردیم. مشخصه که چرا برامون سخته مغزمون رو از دایره راحتیش بیرون کنیم.

با این حال، دایرهٔ راحتی نه خوبه و نه بد. یه وضعیت طبیعیه که بیشتر مردم به اون تمایل دارن. ترک کردنش اضطراب و ریسک به همراه میاره، که ممکنه نتایج مثبت یا منفی داشته باشه (که تا چند لحظه دیگه درباره‌اش صحبت می‌کنم)، اما دایره راحتی رو نباید یه چیز منفی در نظر بگیری که مانع پیشرفت تو می‌شه.

وقتی از دایره فرار کنی و چیزهای جدید امتحان کنی چه چیزی به دست میاری

فرار از دایره راحتی

اضطراب بهینه جاییه که عملکرد و بهره‌وری روانی آدم به اوج خودش می‌رسه. ولی باز هم «بهبود عملکرد» و «افزایش بهره‌وری»، بیشتر بوی «کار اضافه» می‌ده. وقتی که حاضر باشی از دایرهٔ راحتی‌ات خارج بشی واقعا چه چیزی به دست میاری؟

  • مفیدتر خواهی بود. راحتی بهره‌وری رو می‌کشه چون بدون حس بی‌قراری ناشی از انتظارات و موعد تحویل، ما نیرو و انگیزه‌مون رو برای بیشتر کار کردن و یاد گرفتن چیزهای جدید از دست می‌دیم. و گرفتار «تلهٔ کار» هم می‌شیم، یعنی ادای «پرکار» بودن رو درمیاریم تا بتونیم توی دایرهٔ راحتی‌مون بمونیم و از انجام کارهای جدید طفره بریم. باز کردن مرزهای شخصی‌ت کمک می‌کند تا زودتر به حرکت دربیای، بیشتر انجام بدی، و راه‌های هوشمندانه‌تری برای کار کردن پیدا کنی.
  • راحت‌تر با تغییرات جدید و نامنتظره کنار میای. برین براون استاد و پژوهشگر دانشگاه هوستون می‌گه که یکی از بدترین کارهایی که می‌تونیم بکنیم اینه که وانمود کنیم ترس و دودلی در کار نیست. اما با خطر کردن به شکل کنترل شده و به چالش کشیدن خودت برای انجام کارهایی که معمولا نمی‌کنی، می‌تونی بخشی از اون دودلی رو در یک محیط کنترل‌شده و قابل مدیریت تجربه کنی. وقتی یاد بگیری که هر وقت خواستی بتونی بیرون از دایرهٔ راحتی‌ات زندگی کنی، برای تغییرات بزرگتری که در زندگی‌ت پیش میاد هم آماده‌تر می‌شی.
  • در آینده هم جابجا کردن مرزهات برات راحت‌تر می‌شه. وقتی که شروع کنی پا از دایرهٔ راحتی‌ات بیرون بگذاری به مرور این کار برات آسون‌تر می‌شه. کم کم به اون وضعیت اضطراب بهینه عادت می‌کنی. «بی‌قراری کارآمد» برات عادی‌تر می‌شه، و می‌تونی بیشتر به خودت فشار بیاری بدون اونکه عملکردت به سمت افت بره. در انتها، می‌بینی که هر چه خودت رو به چالش می‌کشی، دایرهٔ راحتی‌ات با اون هماهنگ می‌شه و با تکرار، چیزهایی که قبلا برات سخت و اضطراب‌آور بود، آسون‌تر می‌شه.
  • ایده دادن و به کار گرفتن خلاقیتت برات راحت‌تر می‌شه. این البته نفع ملموسی نیست، اما تقریبا همه می‌دونن که رفتن به دنبال تجربه‌های جدید، یاد گرفتن مهارت‌های جدید، و در باز کردن به روی ایده‌های جدید برای آدم الهام‌بخشه و به شکلی ما رو پرورش می‌ده که کمتر چیزی مثل اون می‌تونه. امتحان کردن چیزهای جدید باعث می‌شه روی تصورات قدیمی‌مون فکر کنیم و ببینیم کجاش با دانش جدیدمون همخوانی نداره، و به این به ما کمک می‌کنه بیشتر یاد بگیریم و سعی نکنیم فقط اطلاعاتی رو پیدا کنیم که تاییدی بر تصورات خودمون باشه. حتی در کوتاه‌مدت، یک تجربهٔ معذب مثبت هم به ما کمک می‌کنه ایده‌پردازی کنیم، مشکلات قدیمی رو به چشم جدیدی ببینیم، و با نیروی تازه‌ای به مصاف چالش‌های پیش رو بریم.

نفع‌هایی که از پا بیرون گذاشتن از دایرهٔ راحتی می‌بری، بی‌دوام نیست. وقتی با یادگرفتن مهارت تازه، امتحان کردن غذاهای جدید، سفر به یک کشور جدید، و حتی مصاحبه برای شغل جدید خودت رو بالا می‌کشی، بالا می‌مونی. و افق دیدت رو هم گسترده‌تر می‌کنی.

چطور از دایرهٔ راحتی خارج بشی

 

بیرون از دایره راحتی می‌تونه جای خوبی باشد، تا وقتی که خیلی دور نشی. نباید یادت بره که بین اضطراب کنترل‌شده‌ای که از اون حرف می‌زنم و اضطراب واقعی که خیلی از مردم هر روز با اون درگیرن فرق هست. دایره راحتی هر آدمی هم فرق داره، و چیزی که برای تو محرک رشده، ممکن است برای یکی دیگه فلج‌کننده باشه. فراموش نکن که اضطراب بهینه می‌تونه تو رو به اوج برسونه، اما اضطراب شدید ممکنه تو رو زمین بزنه.

و این هم چند راه برای بیرون زدن از دایره راحتی (و به واسطهٔ اون، رشد کردن) بدون اونکه خیلی دور بری:

  • کارهای هر روزه رو به شکل متفاوتی انجام بده. از مسیر متفاوتی به سر کار برو. بدون بررسی اینترنتی به رستوران تازه‌ای برو. یک هفته یا یک ماه گیاهخواری کن. یه سیستم عامل متفاوت رو امتحان کن. در شیوه انجام کارهای هر روزه‌ات تغییری بده، حتی اگر تغییر کوچکی باشه. دیدگاه جدیدی که از هر تغییر به دست میاد رو دریاب، حتی اگر تجربه‌اش منفی بوده باشه. اگر همه چیز اون‌طور که می‌خواستی پیش نرفت، سرخورده نشو.
  • برای تصمیم گرفتن وقت بگذار. گاهی کافیه کمی از سرعتت کم کنی، تا معذب بشی – به ویژه اگر توی زندگی شخصی یا کارت به سرعت و تصمیم‌گیری فوری اهمیت می‌دن. آهسته‌تر برو، به روال کارها دقت کن، برای درک معنای چیزی که می‌بینی وقت بگذار، و بعد وارد عمل شو. گاهی حتی اصرار بر این حق که تصمیم آگاهانه بگیری هم ممکنه تو رو از دایره راحتی‌ات بیرون بفرسته. فکر کن، صرفا واکنش نده.
  • به خودت اعتماد کن و تصمیمات آنی بگیر. بله حرفم متناقض شد، اما دلیل داره. همون‌طور که آدم‌هایی هستن که فقط تصمیمات آنی می‌گیرن، دیگرانی هم هستن که تمایل دارن تمام جنبه‌های ممکن رو بارها و بارها بررسی کنن. گاهی باید یک تصمیم فوری و قاطع گرفت تا کارها به جریان بیافته. این کار باعث می‌شه پروژه‌های شخصی‌ت جون تازه‌ای بگیره و به تو یاد می‌ده به قضاوتت اعتماد کنی. همین‌طور به تو نشون می‌ده که تصمیمات فوری درست هم مثل تصمیمات فکرشده نتایج و عواقبی داره.
  • گام‌های کوچک بردار. خارج شدن از دایرهٔ راحتی آدم خیلی شجاعت می‌خواد. ولی چه آرام و با احتیاط پا بیرون بگذاری و چه جفت‌پا از دایره بیرون بپری، همون نفع رو برای تو داره، پس می‌تونی آروم شروع کنی. اگر اضطراب اجتماعی داری، فکر نکن که حتما باید شجاعتت رو جمع کنی و مستقیما در اولین دیدار از دختر مورد علاقه‌ات خواستگاری کنی، فقط برو و سلام کن و ببین چی می‌شه. ترس‌هات رو بشناس، و قدم به قدم با اونها روبرو شو.

راه‌های زیاد دیگری هم برای جابجا کردن مرزهای شخصی آدم وجود داره. می‌توانی یک زبان یا مهارت جدید یاد بگیری. یاد گرفتن زبان جدید فایده‌های مختلفی داره، و خیلی از اونها رو با یاد گرفتن مهارت تازه هم می‌شه به دست آورد. با آدم‌هایی که برات الهام‌بخش هستند ارتباط برقرار کن، یا در موسسه‌ای که هدف خوبی داره کار داوطلبانه انجام بده. سفر برو، چه در نزدیکی شهر خودت یا دور دنیا. اگر تمام زندگیت دنیا رو فقط از داخل کوچه خودت ببینی، خیلی چیزها رو از دست می‌دی. دیدن مکان‌های متفاوت و جدید شاید یکی از بهترین راه‌ها برای گسترده‌تر کردن دیدگاهته، و لازم هم نیست پرخرج یا سخت باشه. تجربه‌ای که به دست میاری شاید حیرت‌انگیز یا پشیمون‌کننده باشه، اما مهم نیست. مهم اینه که این کار رو بکنی، و خودت رو از قید محدودیت‌های ذهنی که مانع حرکتت شده رها کنی.

امتحان کردن چیزهای نو سخته. اگر نبود، خروج از دایرهٔ راحتی کار آسونی می‌شد و همه ما به‌طور مرتب این کار رو می‌کردیم. خیلی مهمه که درک کنیم عادت چطور شکل می‌گیره و چطور می‌تونیم اون رو بشکنیم تا خودمون رو از توی دایره راحتی بیرون بکشیم.

چرا مهمه هر از چندی به دایره راحتی‌ات برگردی

 

آدم نمی‌تونه تمام مدت بیرون از دایره راحتیش سر کنه. لازمه که هر از گاهی به درون دایره برگرده تا تجربه‌اش رو هضم کنه. اصلا نمی‌خوایم که چیزهای جدید و جالب خیلی زود برامون تبدیل به چیزهای عادی و کسل‌کننده بشه. به این پدیده سازگاری لذتی می‌گن، گرایش طبیعی ما آدم‌ها که جذب چیزهای تازه می‌شیم اما خیلی زود اون چیزهای عجیب برامون عادی می‌شه. به همین خاطر هست که الان ما بزرگترین مخزن دانش تاریخ بشر (یعنی اینترنت) رو زیر دستمون داریم ولی هنوز چنان حوصله‌مون سر می‌ره که تمام مدت به دنبال راه‌های ارتباطی سریع‌تر و جدیدتر هستیم. این گرایش از یه جهت نیرویی هست که ما رو به پیش می‌رونه، ولی از جهت دیگه مانع از درک نعمت‌های روزمره می‌شه.

با امتحان کردن چیزهای تازه ولی کوچکتر می‌شه با این حس جنگید. سفارش دادن غذای جدید در رستورانی که هر روز غذای تکراری می‌خوری، می‌تونه به اندازهٔ سفر به یه کشور جدید تازگی داشته باشه، و هر دوی اینها تو رو از دایره راحتی بیرون می‌بره. چالش‌هایی که برای خودت درست می‌کنی رو هم تنوع بده تا مرزهات روفقط در یک جهت بزرگتر نکرده باشی. اگر قبلا زبان‌های پایهٔ-لاتین یاد می‌گرفتی و حوصله‌ات سر رفته، به سراغ زبانی برو که ساختار کاملا متفاوتی داره، مثلا ژاپنی یا عربی. اگر برای ورزش و تمرین می‌دوی، به جای اونکه دورتر و بیشتر بدوی سعی کن از زمین‌های متفاوتی بگذری. هنوز هم کار سختیه، اما محیط‌های مختلفی رو تجربه می‌کنی.

آرام پیش برو، و از شکستن مرزهات یک عادت بساز

 

هدف از بیرون رفتن از دایره راحتی اینه که تجربیات جدیدی پیدا کنی و به شکل مدیریت‌شده به اون وضعیت اضطراب بهینه برسی، نه اینکه خودت رو اذیت کنی. کمی وقتی بگذار و به تجربیاتت فکر کن تا بتونی نتیجه‌اش رو پیدا کنی و اون رو در فعالیت‌های روزمره‌ات به کار ببند. بعد کار جدید و جالب دیگه‌ای انجام بده. و از این فرایند رو عادت خودت کن. هر هفته یا هر ماه چیز جدیدی رو امتحان کن.

و همین‌طور، خودت رو به تجربه‌های بزرگ و عظیم محدود نکن. شاید مدیتیشن هم به اندازهٔ بانجی‌جامپینگ بتونه تو رو از دایره‌ات خارج کنه. اگر یکی رو قبلا امتحان کردی، حالا اون یکی رو امتحان کن. هدف این نیست که معتاد به آدرنالین بشی – فقط قراره یاد بگیری که چه کارهایی می‌تونی انجام بدی. و این هم یه دلیل دیگه که چرا مهمه هر از چندی به وضعیت راحتی برگردی و استراحت کنی. فقط یادت نره که تا جای ممکن از این لحظات الهام‌بخش، خلاقانه، مفید، و کمی معذب بهره ببری.